خانم سهیلا عابدی، آقایان هاشم رشیدی، صفر آقارضائی، علی خسروی، یاشار پورنگ، هادی جلیلی (به همراه خانواده)، یوسف باقرزاده و علی محمد خانلو
روز اول:
طبق قرار قبلی، ساعت 5 صبح مورخ 06/10/1401، دوستان جهت بارگیری تجهیزات و حرکت به سمت مقصد، جلوی دفتر باشگاه تبریزپاراگلایدینگ حاضر شدیم. با توجه به تأخیر نیم ساعته یکی از دوستان، در نهایت حوالی ساعت 6 صبحکار بارگیری تجهیزات انجام شده و از تبریز حرکت کردیم. با توجه به اینکه مقرر بود یکی از دوستان را از عوارضی بستانآباد سوار کنیم و چندی از همراهان برای کلهپاچه التماس دعا داشتند، با استعلام از همسفرمان در بستانآباد، مسیر خود را به بستانآباد کج کرده و همراه همسفر بستانآبادی باشگاه، پس از صرف کلهپاچه مفصل راهی شدیم.
در بین راه و در حوالی زنجان، همسفر دیگری که با ماشین شخصی و همراه خانواده همراه ما شده بود، به ما ملحق گردید. و باقی سفر به صورت گروهی شامل دو اوتومبیل طی شد. پس از طی کیلومترها، نزدیک ظهر به کاشان رسیدیم و تصمیم به تناول غذا در کاشان گرفته شد. پس از صرف نهار، دوباره به پیمودن مسیر ادامه دادیم تا در نهایت حدود ساعت 8 به مقصد اول خود یعنی شهر زیبای یزد رسیدیم. از آنجایی که محل اقامت همیشگی باشگاه در یزد، از قبل هماهنگ شده بود، بدون معطلی و فوت وقت مستقر شده و خستگی راه از تن به در کردیم.
روز دوم:
سپیده دم بود که اغلب همسفران با شنیدن صدای شُرشُر باران از خواب ناز بیدار شده و سپس بدون نگرانی از زمان بیدار شدن، مجدد به استراحت ادامه داده بودند، زیرا همگی یقین داشتیم که امروز، روز تمرینات پروازی نخواهد بود. بعد از استراحت کامل، بساط چای آماده شد و صبحانه که فطیر بستانآباد و پنیر لیقوان بود صرف شده و جهت گشت و گذار در یزد از منزل خارج شدیم. با اینکه بارش باران و بعضا برف ادامه داشت، ولی فرصت را غنیمت شمرده و از باغ دولتآباد، میدان امیر چخماق، خانه لاریها و آتشکده یزد دیدن کردیم. همسفران در میدان امیر چخماق، از شیرینی سازی حاج خلیفه علی رهبر، به خرید سوغات پرداختند. همچنین در بازدید از باغ دولتآباد، متوجه بساط آشپزی به روش سنتی روی زغال شدیم و به تصمیم دوستان در میان بازدیدها، سری مجدد به باغ دولتآباد زده و از آش مخصوص یزدی خوردیم و به گشت و گذار در یزد ادامه دادیم.
با نزدیک شدن به تاریکی هوا با توجه به اینکه اثرات آش یزدی رو به اتمام بود، به مجموعه رستوران عمارت وکیل مراجعه کرده و از غذاهای ایرانی، عربی و ایتالیایی ویژه این رستوران تناول کردیم. بعد از صرف غذا، خریدهای ضروری برای صبحانه فردا انجام گردید و کمکم به منزل بازگشتیم.
روز سوم:
همچنان که پیشبینی هوا نشان داده بود، هوا برای تمرین پاراگلایدر عالی به نظر میرسید. بنابراین طبق برنامه، بعد از فراهم کردن بساط صبحانه و چای و میل کردن آنها، و برداشتن مقداری آذوقه و تنقلات، پاراگلایدرها را بار زده بدون فوت وقت، به سمت تپه اردشیر، محل تمرینات رهسپار شدیم. با رسیدن به محل تمرین متوجه نامناسب بودن جهت باد برای تمرین در این محل شده و بلافاصله به سایت ساحلنَما، که در دو سه کیلومتری تپه اردشیر واقع شده است رفتیم. شرایط عالی بود و همگی هنرجویان همراه باشگاه تبریزپاراگلایدینگ، یک روز تمرینی عالی را سپری کردند و بعد از مدتی دوری از پاراگلایدرهای خود، دوباره با آنها همراه و همزبان شدند.
تمرینات به قدری لذتبخش و دلچسب بود که ناچار تا غروب آفتاب را بدون نهار در سایت سپری کردیم.
با تاریک شدن هوا، پاراگلایدرها را جمع کرده و بارگیری کردیم و مستقیم به سمت فست فود فروتن شعبه صفاییه حرکت کردیم. بعد از صرف غذا، در مسیر منزل، به خرید وسایل صبحانه، نهار و شام فردا اقدام کردیم تا فردا بتوانیم با صرف غذا در سایت تمرینات مثمر ثمرتری داشته باشیم. با رسیدن به منزل، تعدادی از دوستان به پخت و پز نهار فردا مشغول شده و آن را محیا ساختند.
روز چهارم:
همانند روز قبل، صبح زود بیدار شده و پس از انجام کارهای شخصی، صبحانه خورده و با بارگیری پاراگلایدرها و آذوقه روز، به سمت سایت رفتیم. با رسیدن به سایت متوجه شدیم امروز خوششانستر از دیروز هستیم و شرایط برای تمرین در محل اصلی، یعنی سایت تپه اردشیر مناسب است. در اوایل روز بدلیل کم بودن سرعت باد، همراهان کمتجربهتر به تمرین پرداختند و با بیشتر شدن شدت باد، کمکم سایر همراهان نیز به تمرین ملحق گردیدند. حوالی ظهر نیم ساعتی تمرین را تعطیل کرده و به گرمکردن غذا و صرف نهار مشغول شدیم و بعد از استراحتی کوتاه، مجدد به تمرین ادامه دادیم. به این ترتیب با غروب آفتاب، برنامه تمرینی یزد به اتمام رسید و راهی منزل شدیم و طبق برنامه، همسفران به جمع کردن وسایل شخصی پرداختند تا صبح فردا، پس از چهار شب اقامت در یزد، به سمت مقصد دوم سفر راهی شویم.
روز پنجم:
هفت بود که طبق برنامه بیدار شده، منزل را خالی کرده و پس از نظافت مختصری منزل را تحویل دادیم و بعد از بارگیری تجهیزات، به سمت شیراز به راه افتادیم. در بین راه بعد از چند توقف کوتاه، با دیدن تابلوهای پاسارگاد و تختجمشید، بر اسا اتفاق آراء از این دو مجموعه دیدن کرده و در مرودشت، با کباب از خود پذیرایی کردیم.
در مرودشت با یکی از دوستان و مربیان پروازی دیدار کرده و در مورد اطلاعات هواشناسی و سایتهای پروازی مناسب برای فردا مشورت کردیم. بعد از جدایی از این دوست عزیز، 50 کیلومتر باقیمانده را طی کرده و به دروازه قرآن شیراز رسیدیم. و جهت تهیه منزلی برای اقامت گروه اقدام کردیم. در نهایت بعد از استقرار در منزل و خالی کردن ماشین، با اکثریت همسفران به سمت حافظیه رفته و ساعتی را در آنجا سپری کردیم.
در مسیر برگشت به منزل طبق روال روزهای قبل، ملزومات صبحانه فردا را تهیه کرده و باقی شب را به استراحت پرداختیم.
روز ششم:
هفت صبح ببیدار شده و با شوق پرواز، صبحانه را آماده کردیم. بلافاصله پاراگلایدرهایمان را بار زدیم و بر اساس قراری که با دوستلن بومی داشتیم به سمت روستای دشت ارژن حرکت کردیم. در آنجا با دوستان مرودشتی و شیرازی ملاقات کرده و به همراه آنها به سمت سایت کُتَل ادامه مسیر دادیم.
بدلیل بارش برف چند روز گذشته، جاده دسترسی به سایت که داخل منطقه حفاظت شده محیط زیست قرار داشت، برفی و لغزنده بود. به همین دلیل نتوانستیم کل مسیر را با ماشین خود تا محل تیکاف برویم. زحمت تجهیزات و تعدادی از همسفران را دوستان شیرازی که اتوموبیل آفرود همراه داشتند کشیده و به محل تیکاف بردند و سایر دوستان نیم ساعتی را پیاده تا تیکاف پیمودند. محل پرواز پوشیده از برف تازه بود و همین موضوع باعث شد چند دقیقهای از برفبازی در سایت لذت ببریم. بعد از نیم ساعت انتظار، جهت باد مناسب پرواز شد و همسفران بعد از پرواز چند خلبان بومی، پروازهای خوب و دلچسبی را از این سایت 1200 متری انجام دادند. البته پرواز تمامی دوستان بدلیل شرایط ترمیک، چند ساعتی طول کشید.
بنابراین بعد از اتمام کلیه پروازها، و جمعآوری تجهیزات، اولویت اول گروه صرف غذا بود. و ما که همگی از پرواز سرمست بودیم، ترجیح دادیم برای صرف غذا به یکی از بهترین رستورانهای شیراز مراجعت کنیم و غذا را در مجموعه رستوران هفتخوان شیراز صرف کردیم. در نهایت بعد از گشت و گذاری کوتاه در شهر به منزل رفته و بدلیل شرایط موجود تصمیم گروه بر آن شد مه فردا برنامه پروازی نداشته باشیم.
روز هفتم:
بنا به تصمیم گرفته شده، تجهیزات شخصی و پاراگلایدرها را جمع کرده و پس از بارگیری به سمت مرکز شهر شیراز، و بازار وکیل حرکت کردیم. پس از صرف صبحانهای مفصل در بازار وکیل، ساعاتی را به گردش و بازدید از مجموعههای مجاور از جمله مسجد وکیل، بازار وکیل و ارگ کریمخان پرداخته و حوالی ظهر، پس از دو شب اقامت در شیراز، این شهر را به مقصد اصفهان ترک کردیم.
پس از چند ساعت به اصفهان رسیدیم و برای صرف غذا و گشت و گذاری کوتاه، مستقیم به محله جلفای این شهر رفتیم. پس از خوردن غذا و گشت شبانه کوتاه، به خانه یکی از دوستان اصفهانی رفته و شب را به استراحت پرداختیم.
روز هشتم:
پس از استراحت شبانه به میزبانی یک دوست اصفهانی، صبحانه را مهمان ایشان بودیم و از حلیم خوشمزه تناول کردیم. متاسفانه بدلیل طولانی بودن مسیر برگشت تا تبریز، بلافاصله بدون گشت شهری در اصفهان، به راه افتادیم. با نزدیک شدن به تبریز و پایان سفر هشت روزه، حس و حال خاصی در بین دوستان متبلور بود ولی چه میتوان کرد که این مسافرت نیز بایستی به پایان میرسید. در بستانآباد از همسفر خود جدا شده و کیلومترهای آخر مسافرت را تا تبریز طی کردیم.
جای همه شما دوستان عزیز در این سفر پر از خاطره خالی بود
به امید همراهی تمامی شما عزیزان در سفرهای آتی تبریزپاراگلایدینگ